یه خاطره باحال...
چند روز پیش من و بابایی تصمیم گرفتیم یه کارت واست بذاریم روی در اتاقت و به خاطر هر کار خوبی که انجام میدی یه ستاره بذاریم و بهت گفتیم اگه ستاره هات ده تا بشن یه جایزه برات بخریم خلاصه تو شروع کردی به شیرین کاری رفتی برام یه لیوان آب اوردی و گفتی مامان ستاره یادت نره کتاب هات رو جمع کردی گفتی مامان ستاره بذار برام خلاصه در عرض ده دقیقه چهار تا ستاره گرفتی... دیدم اینطوری اگه پیش بره روزانه باید جایزه بخرم واسه همین کمی سخت تر بهت جایزه دادم تا اینکه شب دیدم کارت رو از ر...
نویسنده :
مامانش
12:40