مملی جیجل

خاطره تولد و ...

1392/7/21 17:53
نویسنده : مامانش
582 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از تولدت عزیزم اومدم و خاطره اون روز رو نوشتم اما نمیدونم چرا الان که نگاه میکنم نیستسوال ولی به هر حال اشکالی نداره دوباره مینویسم اما مختصرافسوس  اول که قرار بود تولدت رو همون 25 شهریور بگیریم اما چون عمو رضا قرار بود چند روز بعد از تهران  بیاد( آخه اونجا دوره داشت )ما هم تصمیم گرفتیم چند روز عقب بندازیم ولی یییییههههو شب که رفتیم خونه مامان جون دیدیم که این عمو دیووووونهنیشخند بیخبر اومده خلاصه ما هم کارامون رو جور کردیم و همون 26ام تولدتو گرفتیم اوهالبته خیلی خوش گذشت وخوب بود..... حالا عرفان جونم باید یه چیزی در مورد تاریخ تولد قشنگت بهت بگمماچ البته وقتی بزرگ شدی ایشالا خودم برات تعریف میکنم ولی خوب اینجا هم برات مینویسم که تاریخی که دکتر برای به دنیا اومدن تو تعیین کرده بود 31ام شهریور بود اون هم با درخواست من آخه اون میگفت 2مهر بهتره من هم میگفتم واسه 2روز نیمه دومی نشه نگرانخلاصه اینکه برنامه ریزی ما همش کشک شد و من 25ام حالم بد شد استرسیعنی تو میخواستی به دنیا بیای بعد از اینکه رفتیم بیمارستان و با دکترمون تماس گرفتن منو آماده کردن و تا دکتر رسید رفتیم اتاق عملاسترسالبته ساعت 30\11 عمل شروع شد و 45\11 تو به دنیا اومدی قلبدکترمون هم گفت چون آخر شبه تاریخ 26ام باشه چشمکاین شد که تو 25 شهریور به دنیا اومدی و شناسنامت با یک روز تاخیر 26 شهریوره راستی دکترمون خانم ایلخاص بود.       تولد قشنگت مبارررررررک عزیز زندگیم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مملی جیجل می باشد