مملی جیجل

صبوری پسرم

1392/6/20 1:14
نویسنده : مامانش
429 بازدید
اشتراک گذاری

سلام زندگیم الان حدود ساعت یک نصف شبه و من دارم ادامه ماجراهای دو سالگیت رو ثبت میکنم که البته تو اولش رفتی که بخوابی ولی الان کنار من نشستی و داری خمیر بازی میکنی خیال باطلخلاصه اینکه دوباره رفتم سراغ دفتر خاطراتت و رسیدیم به ترک ناناناراحت.اولین روزی که دیگه نانا نخوردی 29/5/91 بود که من روی نانا چسب زخم زدم و به تو گفتم که نانا عیهسوال البته چون تو خوش اشتها بودی و از هر دو تا میخوردی کار من برای جدا کردن تو سخت بود خلاصه چند روزی از یکی از ناناها شیر میخوردی تا روز 9/6/91 که کاملا از شیر گرفته شدی گریهاوایل خیلی میترسیدم چون تو خیلی وابسته بودی فکر میکردم خداینکرده مریض بشی آخه خیلی خاطرات وحشتناک میشنیدمدروغگو ولی خدارو شکر بهت جایگزین شیر گاومیش دادمگاوچران اون هم با شیشه شیر که خیلی دوست داشتی و وقتی میومدی سراغ نانا و میدیدی چسب زخم روشه خودت میگفتی عیه و میرفتی اما من بودم که چشام پر از اشک میشد نگرانآخه تو همیشه صبور بودی و هستی و اصلا واسه چیزی دادو بیداد یا اصرار نمیکنی و به خاطر این مردونگیت تشویقمن همیشه سعی میکنم تو همیشه همه چیز داشته باشیعینک

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مملی جیجل می باشد