مملی جیجل

مختصری از دو سالگی عرفان عزیزم

1392/6/3 19:35
نویسنده : مامانش
568 بازدید
اشتراک گذاری

اولین ماجرا بعد از اسباب کشی به خونه جدیدمون و قطع ارتباط با این دنیا گریهزدن واکسن شش ماهگیت بود که حسابی اذییتت کرد طوری که دو روز کامل نشسته بودی رو زمینو نمیتونستی تکون بخوری آخاون موقع وزنت11kg300grوقدت86cmبودماچکه البته عکساتو هم برات اپ میکنم اینو هم بگم که تو حرف زدن حسابی تنبل بازی دراوردیخمیازه و کلی باهات تمرین کردم تا بالاخره رضایت دادی و شروع کردی به حرف زدن واسه منو بابایی اون هم چه شیرین زبونی هایی خلاصه حسابی... مون میکنینیشخند بعضی وقتا هم اینقدر سوالای عجیب و مفصل میپرسی که تو جواب دادن بهت کم میارمچشمک

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

عمورضا
3 شهریور 92 22:24
الهههههههههههههیییی... عمویی الآن حدوداً دوساله که دل سیر تو و یسنا چیکیلو رو ندیدماااا... هر چند که واقعاً این یه ماهی که گذشت و خونه پیشت بودم حسابی باهام رفیق شده بودی و با هم کلی بازی می کردیم، جوری که از خوابت میزدی و ظهر میومدی خواب نازنینم رو ازم میگرفتی و منو هم بازی خودت میکردی البته بالاجبار
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مملی جیجل می باشد