کودک نوپای من
اول بگم دلم خیییییییلی برای دوستای خودمو مملی جیجل تنگ شده بودآخه به خاطر جابه جایی یه سری مشکلات هست که ایشالا به زودی رفع میشه.عرفان حدود یه ماهه که از نوزادی دراومده و شده کودک نوپاالهی قربونش برم خیییییلی خوشحالم حسابی هم کارهای جدید میکنه بعضی وقتا از هوش زیادش تعجب میکنممثلا میشینه و شروع میکنه با دفتر و مدادرنگیاش قشنگ به شیوه خودش نقاشی میکشه(خط خطی)و مرتب هم رنگها رو عوض میکنه و آخرش هم کلی از هنرش کییییییف میکنهاسباب بازیهای برقی و کوکیش رو قشنگ میگیره و دکمشون رو میزنه یا شکمشون رو فشار میده و روشن میکنه البته بعضی وقتا که زورش نمیرسه من یا بابایی کمکش میکنیمراه رفتنش هم تقریبا خوب شده فقط وقتی که عجله میکنه یا میخواد بدوه کله پا میشه البته زود بلند میشه و ادامه میدههرشب هم سر ساعت 8شروع میکنه بهانه گرفتن و گریه کردن که بریم پارک بادی حالا هرجاباشیم فرقی نمکنه تازه اشاره میکنه به کوچه و مرتب میگه هوووووغذا خودنش هم که قربونش برم کاملا مستقل شده دیگه از دست من چیزی نمیخوره باید قاشق توی دستش باشه و خودش بذاره دهنش خلاصه بعد از هر غذا خوردنی مملی یه دوش میگیره اون هم توی این هوای بدخلاصه خیلی شیرین کاریهای جدید میکنه،خوشحالی و ناراحتی رو قشنگ میفهمه و عکس العمل نشون میده ،وقتی تشویق میشه کلی ذوق میکنه معنی همه کلمات رو هم تقریبا میدونه و هر کاری ازش بخوایم انجام میده،راستی نگفتم فکر میکنم عرفان دست چپ باشه آخه مداد رو فقط با دست چپ میگیره و وقتی قاشق رو میذارم دست راستش خودش عوض میکنه و میذاره دست چپ،جالبه چون من و بابایی و خانواده هامون دست چپی نداریم