مملی جیجل

خاطرات 8 ماهگی جیجل

این روزها مملی کارهای شیرینی انجام میده خیلی خوشکل چهار دستو پا میره البته کامل نمیتونه ولی هر طور شده به جایی که میخواد میرسه، هر وقت هم خسته میشه میشینه یعنی خودش یاد گرفت، وقتی که میشینه دوست دارم حسابی ماچش کنم بس که ناز میشه.
24 ارديبهشت 1390

شبی در رستوران!

عزیز مامان ما یعنی من و بابا و تو امشب رفتیم یه رستورانه خیلی خیلی خوشکل و باکلاس که همون موقعی که غذا رو اوردن برامون تو از اون جیغ! های خوشکلت کشیدی و اون رستورانه زیبا بهمراه من و بابا و مشتریارو روی سرت گذاشتی! ای مامان قربونت بره! ما هم مجبور شدیم غذا رو سفارش دادیم برامون بسته بندی کردن و با خودمون اوردیم خونه، اونجا همه بهمون خندیدن و جالب اینکه گریه هات روبروی رستوران توی ماشین به خنده های بانمکت تبدیل شد... ای مامان قربونت بره..!
30 دی 1389
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مملی جیجل می باشد